به گزارش پایگاه خبری پیام کاشان حسن بخشنده امنیه افزود: برای اجرای کاملا استاندارد این پروژه به 300 میلیارد تومان اعتبار نیاز است که شامل آزادسازی و احداث میدان میشود؛ ولی با ظرفیت موجود، تمهیدات و اقداماتی به منظور ارتقای ایمنی مسیر انجام دادهایم و نشستهایی را با اداره برق استان به منظور حل مشکل روشنایی مسیر برگزار کردهایم.
شهردار کاشان، همچنین از رونمایی چشمانداز شهر تا پایان سال خبر داد و گفت: به دنبال آن هستیم تا برنامه جامع 20 ساله شهر کاشان را تا پایان بهار سال 1402 رونمایی کنیم.
بخشنده امنیه در ادامه عدم وجود منابع درآمدی پایدار را مشکل اساسی شهرداری دانست و بیان کرد: در این دوره به دنبال تعریف و اجرایی کردن این گونه منابع درآمدی هستیم تا نوسانات اقتصادی و عدم تحقق درآمدها، مسیر خدمترسانی را با چالش مواجه نسازد.
وی، توزیع عادلانه امکانات و خدمات را یکی از رویکردهای اصلی مدیریت شهری در این دوره ذکر و عنوان کرد: یکی از جلوههای این نگرش، اجرای آسفالت در نقاط مختلف شهر به ویژه نواحی پیرامونی و حاشیهای است که به صورت همزمان و با استفاده از تمام ظرفیتها در حال انجام است.
شهردار کاشان، مشکلات حقوقی انباشته شده و مسدودی حسابهای شهرداری ناشی از تعهدات گذشته را یکی دیگر از چالشهای این دوره مدیریت شهری عنوان کرد و گفت: علاوه بر پروژه زیرگذر و محور امیرکبیر که شهرداری همچنان با مسائل آن درگیر است، مدیریت شهری با پروندههای مختلف حقوقی در این برهه مواجه بوده است.
بخشنده امنیه، اضافه کرد: کمیسیون سازش یکی از ابتکاراتی بود که در این دوره توانست گره بسیاری از پروندهها را باز کند و ضمن ادای تعهدات پیمانکاران، شهر را از ضررهای مالی خسارتبار بیشتر نجات دهد.
بیشتر بخوانید : قالیشویی منطقه 13
فرشها انواع مختلفی دارند مانند ابریشمی، زربافت و همینطور فانتزی که دو نوع اول یعنی زربافت و فانتزی به علت الیاف به کار برده شده در تار و پودشان، دارای ارزش بیشتر و قیمتی گرانتر هستند.
اصول کلی نگهداری و مراقبت از فرش به صورت کلی برای اینکه بتوانید از فرشهای خود مراقبت کنید باید بدانید که یکی از نکات مهم در نگهداری خوب فرش، آن است که تلاش کنید فاصله زمانی برای شستن فرشهای خود تعیین کنید. زیرا شست و شوی مکرر، یکی از نکات مهم در نگهداری فرش است.
درباره این موضوع باید بیان کنیم انتخاب یک قالیشویی خوب بی تاثیر نخواهد بود، زیرا یک قالیشویی خوب با داشتن کارشناسان مربوطه تلاش میکند، اگر فرش شما نیاز به تعمیری داشته باشد چه اساسی و چه جزئی آن را برطرف سازد. سپس با تعیین روش شستشوی که آن هم با توجه به نوع هر فرش صورت میگیرد، در نهایت بهترین کیفیت کاری ممکن را به شما تحویل دهد. به همین سبب ما قالیشویی توحید را به شما معرفی میکنیم که خدمات مختلفی مانند موکتشویی، فرش شویی و مبل شویی را برای شما انجام میدهند.
همچنین در ارتباط با قیمت قالیشویی میتوانید به سایت آنان مراجعه کرده و از طریق تماس تلفنی اطلاعات لازم را درباره قیمت شستشو و یا تعمیر فرشهای خود کسب کنید.
روش نگهداری فرش ابریشمی در میان فرشهای دستباف یکی از گران قیمتترین فرشها، فرش ابریشمی است که نگهداری آن هم نسبت به سایرین حساستر و دارای پیچیدگی بیشتری است. لازم است حتما اطلاعاتی در این زمینه داشته باشید تا بتوانید به خوبی از فرشهای ابریشمی خود مراقبت کنید.
البته باید این را بیان کنیم که فرشهای ابریشمی این قابلیت را دارند که قرنها باقی بمانند. به شرط آنکه نکات اصولی در نگهداری از آنان رعایت شود. به همین منظور قصد داریم روشهای نگهداری و نکاتی که باید بدانید را در ادامه در اختیارتان بگذاریم. این روشها عبارتند از:
ضد بید کردن فرش ابریشم یکی از خطرناکترین حشراتی که ممکن است دامان فرشهای ابریشمی شما را نیز بگیرد، بیدها هستند. برای آنکه بتوانید سالهای سال از فرش ابریشمی خود در برابر این موجودات خطرناک محافظت کنید، باید نکات زیر را دانسته و رعایت کنید.
فرش نباید روی سطح گچی یا خاکی یا آهنی گذاشته شود.
بهتر است فرش روی لاستیک یا فرش دیگری پهن نشود.
اگر قصد دارید فرش خود را تمیز کنید بهتر است پنجرهها را باز کنید تا گرد و غبار ناشی از تمیز کاری شما دوباره روی فرش نشیند.
برای آنکه از بید خوردگی پشت فرش جلوگیری کنید، میتوانید از مقداری پودر نفتالین یا نگزالت و یا مواد گیاهی مانند تنباکو استفاده کنید. البته باید توجه داشته باشید که از این مواد باید در حد متعارف استفاده کنید.
حتما به زمان شستشوی فرش خود دقت داشته باشید از تابش مستقیم نور خورشید بر روی فرش جلوگیری کنید.
برای یکنواخت نگه داشتن سطوح فرش بهتر است که هر چند ماه یک بار مثلا هر شش ماه یک با فرش سر و ته شود.
اگر آبی روی فرش ریخته شود باید به سرعت از فرش گرفته شود و آن قسمت باید کاملا خشک شود.
از قرار دادن به شکل مستقیم وسایل نوک تیز مانند پایه صندلی، مبل یا میز بر روی فرش جدا خودداری کنید و برای رعایت این مورد میتوانید از زیر پایههای چوبی یا پلاستیکی استفاده کنید.
سعی کنید بهترین شوینده را برای شستن فرش خود انتخاب کنید. مثلا صابونهای کم اسید انتخاب مناسبی هستند، چراکه اگر از پاک کنندههایی که دارای خاصیت اسیدی هستند استفاده کنید مانند کلروهیدروسولفیتها که باعث میشوند، تارهای فرش شما از بین رفته و دوام آنها کم بشود.
آویزان کردن فرش ابریشمی
یکی از راههای نگهداری فرشهای ابریشمی آویزان کردن آنان است، اما باید توجه داشته باشید برای آویزان کردن این فرشها آن هم به مدت طولانی، از میخ یا بستههای آهنی در قسمت بالای فرش استفاده نکنید، اما در عوض شما میتوانید از ثابت کنندههای پوستر یا گرهها و پشت بندهای مناسب جهت این کار استفاده کنید.
بیشتر بخوانید : قالیشویی منطقه 4
این کار باعث میشود که وزن ابریشم به طور مساوی در طرفین تقسیم شود. یکی از راههای پیشنهادی خوب این است که به پشت فرش یک تکه پارچه محکم بدوزید و بعد یک میله فلزی را از پارچه رد کرده و در انتها میله را به دیوار آویزان کنید. این روش باعث میشود که جلوهی فرش شما بیشتر شده و وزن ابریشم هم به طور مساوی تقسیم شود و همچنین افزایش طول عمر نگهداری آن شود.
نگهداری فرش ابریشمی در انبار
اگر قصد دارید به مدت طولانی فرش ابریشمی خود را بلا استفاده در انبار بگذارید، پیشنهاد ما این است که از یک تکه پارچه برای بسته بندی فرش استفاده کنید. هرگز از کیسههای پلاستیکی که جریان هوایی از آنها نمیگذرد استفاده نکنید. زیرا فرشهای ابریشمی یا به طور کل فرشهای دستباف احتیاج به هوای آزاد دارند.
شما با استفاده از کیسههای پلاستیکی فقط عمر ماندگاری آنها را کاهش میدهید. به این دلیل که کیسههای پلاستیکی در نهایت باعث پوسیدگی فرش شما میشوند. در این میان استفاده از نفتالین و یا تنباکو را هرگز فراموش نکنید.
کلام آخر
در این مقاله سعی کردیم شما را با نکاتی در رابطه با نگهداری از فرشهای دستباف ابریشمی بیشتر آشنا کنیم، اما باید توجه داشته باشید که اگر فرش ابریشمی شما صدمه دیده باشد باید هر چه سریعتر به یک قالیشویی معتبر مراجعه کنید. زیرا ممکن است این آسیب دیدگی به مرور زمان بدتر شود و دیگر نشود برای برطرف کردن آن چارهای اندیشید
انتخاب قالیشویی خوب در این زمینه حرف اول را میزند، چراکه شستن فرشهای ابریشمی از حساسیت بالا و دشواریهایی برخوردارهستند که باید حتما به دست متخصصین این حوزه بسپارید.
منبع : اخبار رسمی
کمتر کسی در شرق تهران چهارراه تلفنخانه را نمیشناسد، این چهارراه در ضلع جنوبی میدان هفتحوض (نبوت امروزی) قرار دارد و به لحاظ تقسیمبندی بخشی از محله مدائن به حساب میآید و در واقع، چهارراه تلفنخانه با خیابان شهید ثانی تداخل دارد.
همشهری آنلاین_سارا جعفرزاده : از گذشته اهالی محله مدائن این چهارراه را با نام تلفنخانه میشناسند و تاکنون هم این نام حفظ شده و در میان اهالی رایج است. درست در ضلع شمال خیابان شهید ثانی در سمت راست مرکز تلفن نبوت قرار داد که تأسیس آن به سال ۱۳۳۰ شمسی یعنی همان زمان که محله نارمک برای سکونت فرهنگیان آموزش و پرورش ساخته شد برمیگردد.
با توجه به اینکه تا قبل از آن اهالی دسترسی به تلفن نداشتند، از ایجاد چنین مکانی خوشحال بودند و در نهایت به دلیل وجود این مخابرات در این چهارراه، نام آن را چهارراه تلفنخانه گذاشتند. نام اولیه ساختمانی که در این چهارراه ساخته شد تلفنخانه بود و به مرور زمان به مخابرات و امروزه به مرکز تلفن نبوت تغییر نام داده است. به محله مدائن رفتیم تا بیشتر در خصوص تاریخچه این محله بدانیم.
تا قبل از اینکه مخابرات یا به قول قدیمیترها تلفنخانه در محله مدائن ساخته شود، اهالی چهارراه تلفنخانه فعلی را به نام چهارراه پاسگاه میشناختند.
یسشتر بخوانید : قالیشویی مدائن
«اسماعیل حجت» یکی از ساکنان خیابان مدائن که حدود ۴۰ سال است در این محله سکونت دارد، در خصوص نام قبلی چهارراه تلفنخانه میگوید: «از پدر خود شنیده بودم که چهارراه تلفنخانه از ابتدا به همین نام نبوده و چون پاسگاه نارمک در میدان هفتحوض قرار داشت و نخستین چهارراه بعد از میدان به سمت جنوب همین چهارراه فعلی(تلفنخانه) بوده میان اهالی به چهارراه پاسگاه معروف بوده و اگر کسی مهمانی از شهرستان یا نقاط مختلف تهران داشت، نشانی چهارراه پاسگاه را به او میداد و در نهایت آن مهمان در چهارراه پاسگاه به انتظار میزبان میایستاد تا در نهایت میزبان او را به خانه میبرد. به گفته اهالی قدیمی، بعد از اینکه مخابرات در این چهارراه ساخته شد، نام تلفنخانه بر سر زبانها افتاد.»
او ادامه میدهد: «تا جایی که خاطرم هست تا همین ۴۰ سال پیش نارمک و خیابانهای اطراف آن خاکی بود و اکثر خانهها یک طبقه یا دو طبقه بهصورت ویلایی بود اما حالا دیگر خبری از آن خانههای یک طبقه نیست و جایش را ساختمانهای بلند و مجتمعهای مسکونی گرفته است.»
امکانات شهری در ۵۰ سال گذشته به گونهای نبود که هر خانه و خانوادهای دسترسی به تلفن داشته باشند. در واقع فقط در برخی محلههای کوچک یک یا دو خانواده تلفن داشتند و در محلههای مدائن و نارمک هم شرایط به همین صورت بود. بیشتر خانوادهها دسترسی به تلفن نداشتند و برای برقراری ارتباط با اقوام و آشنایان به تلفنخانه مراجعه میکردند.
«پروین صادقی» یکی از ساکنان محله که حدود ۵۰ سال است در محله مدائن سکونت دارد، معتقد است تلفنخانه روزگاری پاتوق پدر و مادرهای نگران بود. او در توضیح این گفته خود میافزاید: «آن قدیمها طوری نبود که همه در خانه خودشان تلفن داشته باشند. خاطرم هست یکی از همسایههای ما فرزندش را برای ادامه تحصیل به خارج فرستاده بود و در طول هفته از من درخواست میکرد با او به تلفنخانه بروم. به تلفنخانه که میرفتیم باید مدتی منتظر میماندیم تا اپراتور خط را بگیرد و بعد وارد کابینی برای مکالمه با تلفن میشدیم. تمام این مواردی که تعریف میکنم انگار یک فیلم سینمایی است که دیگر هیچوقت برایمان تکرار نشد. چه پدر و مادرهایی که برای خبر گرفتن از حال فرزندشان هر روز به این تلفنخانه میآمدند. برخی از آنها دیگر در قید حیات نیستند. ساختمان تلفنخانه نمای سیمانی داشت و بعدها تغییراتی در شکل ظاهری آن به وجود آمد.»
چـهارراه تلفنخانه را که حدود ۵۰۰ قدم به سمت خیابان مدائن برویم، به میوهفروشی قدیمی محله میرسیم که جزو نخستین مغازههای این محله است و قدمت آن به ۵۰ سال قبل میرسد.
«سعید جان پرازی» صاحب این میوهفروشی است که میگوید این مغازه را از پدرش به یادگار دارد. او درخصوص تغییرات چهارراه تلفنخانه میگوید: «از کودکی در این محله بزرگ شدهام و اکنون که ۴۰ سال دارم سخت است تصور کنم محله دیگری را برای زندگی انتخاب کنم. این مغازه را از پدرم به یادگار دارم و پدرم در خاطراتش اشاره میکرد که روزگاری خیابان ۴۶ متری ثانی که تلفنخانه در ضلع شمال آن قرار دارد، سراسر خاکی بوده و اهالی همیشه از قنات آب شرب خود را تأمین میکردند و در واقع کودکی پدرم هم در این خیابانهای خاکی سپری شده بود. چهارراه تلفنخانه از زمان کودکی من تا به امروز تغییرات کوچکی کرده است.
نمای ساختمان تلفنخانه تغییر کرده و نوسازی شده و به مرور زمان نام آن از تلفنخانه به مخابرات و بعدها مرکز تلفن تغییر کرده اما نکته جالب اینکه اهالی همچنان این چهارراه را تلفنخانه مینامند و میشناسند و در واقع اصالت آن را حفظ کردهاند. تصور میکنم حتی اگر نام این چهارراه تغییر کند، باز هم اهالی آن را به همین نام میشناسند.»
در سالهای نه چندان دور منطقه ۸ یا بهتر است بگوییم نارمک به دلیل وجود مسیل باختر و قناتها و آبانبارهای بسیار، بهعنوان محلهایآباد و پربرکت در میان اهالی پایتخت معروف بوده است. در بیشتر محلههای قدیمی نارمک از جمله لشکر، مدائن و نظامآباد تعدادی قنات وجود داشت. یکی از کوچههایی که از آن بهعنوان کوچه قنات یاد میشود، در چند قدمی چهارراه تلفنخانه قرار دارد.
«عادل خداپناه» کاسب قدیمی محله که مغازه کیففروشی در چند قدمی چهارراه تلفنخانه دارد، اطلاعات زیادی از گذشته محله دارد. درست در همسایگی مغازه او کوچهای قرار دارد که حدود ۵۰ سال پیش در انتهای آن آبانبار و قناتی وجود داشته که اهالی آب مصرفی خود را از آنجا تأمین میکردند. او میگوید: «همین کوچهای که در همسایگی مغازهام قرار دارد از قدیمیترین کوچههای محله مدائن است.
روزگاری همه اهالی آب شرب خود را از قناتی که در انتهای این کوچه قرار داشت تأمین میکردند. به همین دلیل، به آن کوچه قنات میگفتند اما بعدها جای آن قنات، ساختوساز صورت گرفت. اهالی قدیمی همچنان این کوچه را با عنوان قنات میشناسند.»
یکی از بناهای مهم چهارراه تلفنخانه، مسجد بقیهالله نارمک است که توسط چند متولی ایجاد شده است. این مسجد در قلب محله مدائن واقع شده و حال و هوای معنوی خاصی دارد؛ با گلدستههای سر به فلک کشیده که همچون نگینی در قلب محله مدائن میدرخشد. اهالی ارادت خاصی به این مسجد دارند و چراغ آن را همچنان روشن نگه داشتهاند.
«محمدباقر عبدالرحیمی» یکی از اهالی محله مدائن در خصوص ایجاد مسجد بقیهالله میگوید: «مسجد بقیهالله حدود سال ۱۳۵۰ توسط دو متولی ساخته شد. نام آن دو متولی «سروش» و”قاسمی» بود. در واقع زمین این مسجد توسط آقای قاسمی وقف شد و توسط سروش ساخته شد. در همسایگی مسجد هم ملکی وجود داشت که توسط این دو متولی خریداری و به مسجد اضافه شد. این مسجد، بعد از مساجد جامع سمنگان و مسجد النبی(ص) از مساجد شناخته شده منطقه ۸ است و مراسم مختلف مذهبی و اعیاد در این مسجد تا پیش از همهگیری کرونا برگزار میشد.»
منبع : همشهری
ایسنا/اصفهان یکییکی قالیهای ارزشمندش را باز میکند و بیش از همه شکوه درخشان رنگهاست که جلوهنمایی میکند. رنگها و ترکیبشان، استادانه و هنرمندانه، انتخاب و ساخته و پرداختهشدهاند و این هنرِ دستان هنرمند پیشکسوت نقاشی قالی ایرانی است.
درباره هر یک از قالیها شرح مختصری میگوید و اگر طرحی از یک قالی از آنِ او نیست با افتخار از استادان بزرگی نام میبَرد که نام و یادشان جاودان است... و چه عظمتی است نام مرحوم استاد احمد ارچنگ، مرحوم استاد سید جعفر رشتیان، مرحوم استاد اکبر شادمان، مرحوم استاد عیسی بهادری و مرحوم استاد جواد رستم شیرازی در قالی ایرانی. استاد مهدیئی تأکید میکند که قصه قالی با فرش متفاوت است و هنر با صنعت نیز هم. و اگرچه میگوید که قالی ایرانی یکی از بهترین راههای فرهنگسازی است، اما متأسف و متأثر است از اینکه قالی در کشور ما بهاندازه یک زمین فوتبال ارزش ندارد، درحالیکه میتواند آبرو و حیثیت ما و مُعرف هنر و شخصیت ما باشد.
او میگوید: برای احیای قالی ایرانی به ایجاد رشته بازرگانی قالی ایرانی، احیای هنرستانها، نظاممهندسی تولید قالی دستباف، بانک اطلاعات نقشههای قالیهای دستباف، تبادل هنری و علمی با مجامع سایر کشورها و اشتراک مجلههای فرهیخته آنها، اصلاح سرفصلهای دانشگاهها در رشتههای هنری با اولویت آموزش، حضور مدیران کارآمد و دلسوز بر مسندهای اداره امور مرتبط با قالی ایرانی، ارزش قائلشدن برای انجمنهای هنری، تشویق دانشجویان، رنگرزها، بافندهها و صادرکنندهها و همچنین برگزاری تورهای علمی نیاز داریم.
استاد تأکید میکند: «باید به ریشهها پرداخت.»
آنچه میخوانید گفتوگوی اختصاصی خبرگزاری ایسنا با استاد اکبر مهدیئی، هنرمند پیشکسوت نقاشی قالی است.
استاد، متولد چه تاریخی و کدام محله هستید؟
اول مهرماه ۱۳۳۳ در ناحیه ۳ اصفهان یعنی خیابان هاتف متولد شدم.
چه زمانی به هنر قالی وارد شدید؟
مرحوم پدرم دستی به هنر زریبافی داشت و مدتی نزد استاد «مهدی پورنقشبند» بود که در نقشبندی زریبافی نظیر نداشت، ولی به بازار آمد و شغل دیگری پیدا کرد. مغازه پسر استاد «اکبر مینائیان» که به او استاد اکبر نقاش هم میگفتند و یکی از رجل هنری زمان خودش بود در همسایگی مغازه پدرم قرار داشت. چون پدرم ذهنیت هنری داشت وقتی ۸ سال داشتم من را نزد آقای مینائیان گذاشت و من تا سن ۱۱ سالگی زمانی که تعطیلات مدرسه شروع میشد در خدمت استاد مینائیان بودم؛ این آغاز فعالیت من بود.
از حضور چه اساتید دیگری بهرهمند شدید؟
من دوره ابتدایی را در دبستان کازرونی در خیابان سپه و کوچه تلفنخانه درس خواندم و سه سال اول متوسطه یعنی سالهای ۱۳۴۷ و ۴۸ و ۴۹ هنرجوی هنرستان هنرهای زیبای اصفهان بودم که آنجا در رشته مینیاتور شاگرد مرحوم استاد جواد رستم شیرازی بودم و بعدازاینکه هنرستان را ترک کردم مدت ۳۰ سال با استاد رستم شیرازی ارتباط داشتم و حتی در روزهای آخر عمرشان هم در خدمتشان بودم. استاد هوشنگ جزی زاده هم یکی از استادان من در هنرستان بودند که در درس رسم فنی بینظیر هستند و خدا به ایشان سلامتی دهد. در سال ۱۳۴۷ به نزد مرحوم استاد «رحمتالله شادمان» رفتم که استاد اصلی من بود و تا سال ۱۳۵۲ افتخار شاگردی ایشان را داشتم. بعد از هنرستان به تشویق مرحوم استاد شادمان تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شبانه هراتی ادامه دادم و در سال ۱۳۵۴ دیپلم ادبی را دریافت کردم. البته من عمرم را روی طرحهای استاد ارچنگ گذراندم و در رنگآمیزی طرحهای ایشان تجربهاندوزی شایستهای به دست آوردم و شادمانه توانستم در طرحهای مکتب اصفهان تأثیرگذار باشم.
فارغالتحصیل هنرستان هنرهای زیبا هستید؟
خیر فقط سه سال اول متوسطه را در هنرستان هنرهای زیبا در رشته مینیاتور درس خواندم، ولی من در خانوادهای متوسط متولدشده بودم و چون میخواستم به بازار بیایم و کار کنم آن را رها کردم، یعنی سال ۱۳۴۹ سیکل خود را از هنرستان گرفتم و بعدازآن شاگرد شادروان استاد رحمتالله شادمان شدم و از افتخاراتم است که در خدمت این استاد بودم.
آیا تحصیل در رشته ادبیات روی هنر شما یعنی نقاشی قالی نیز تأثیرگذار بود؟
آن سه سال که رشته ادبی خواندم و دیپلم ادبی گرفتم باعث شد که به قالی نگاه ادبی داشته باشم، یعنی توانستم در کار نقش قالی نگاه فرهنگی داشته باشم و در آن به جنبههای شعر و ادبیات بپردازم و این موضوع به دلیل تأثیر دیپلم ادبی است. یادم است که رزومه کامل ۱۵۰ شاعر از قبل از رودکی تا احمد شاملو را برای به دست آوردن ۷ نمره حفظ کردم و همین مسئله در آثارم اثر بسیاری داشت. ازجمله قالیهایی که متأثر از این ارتباط کار کردم قالی رستم و سهراب است که چهار سال به دنبال یک بیت بودم که به مفهوم نقش قالی اضافه کنم تا این قالی تاریخی همیشه حرفی برای گفتن داشته باشد.
کدام بیت را در این قالی کار کردید؟
تکبیتی از غزل مرحوم هوشنگ ابتهاج (سایه) «زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد، سزای رستم بدروز مرگ سهراب است.» یکی دیگر از قالیهایی که با تأثیر از ادبیات کار کردم قالی تخت جمشید در آتش است که شعر آن از دوست عزیزم مرحوم محمدعلی دادور (فرهاد) است و درمجموع، کمتر قالی بوده که کار کنم و شعر نداشته باشد و این به دلیل تأثیر سه سال هنرجویی هنرستان و تحصیلم در رشته ادبیات است.
اینکه میگویید عمرتان را روی طرحهای استاد ارچنگ گذراندید، منظورتان چیست؟
من بهطور مستقیم شاگرد استاد ارچنگ نبودم ولی افتخار میکنم که در زمان حیات آن بزرگوار زندگی کردم. اینکه کسی بتواند در این حد در هنرِ نقاشی فرش کار کند و چنین قدرت هنری از خودشان باقی بگذارند اهمیت بسیاری دارد.
از چه اساتید دیگری در کارتان تأثیر گرفتید؟
ما در اصفهان سبکهای مختلفی کار میکنیم؛ سبک شاهعباسی، سبک زندیه، سبک قاجار و حتی پهلوی که آنهم برای خودش سبک دارد، یعنی همان سبکی که از مرحوم استاد عیسی بهادری شروع شد ولی دنبال نشد سبک پهلوی نام دارد که فرهیخته است، ولی طرح آقای ارچنگ کلاسیک است یعنی طرحی است که ما آن را بهعنوان مکتب اصفهان میشناسیم. اما علاوه بر استاد ارچنگ، من از استاد «سید جعفر رشتیان» خیلی تأثیر گرفتم، به عقیده من آقای رشتیان در سبک قاجار، هنری را در زمان حیات خود ارائه کرد که هنرمندان زمان قاجار هم به این قدرت نبودند. آقای رشتیان در نقش قالی «هفت شهر عشق» هم خیلی زحمت کشید یعنی طرحها و رنگآمیزی هفت مکان مقدس در این قالی متعلق به مرحوم آقا سید جعفر رشتیان است و افتخار میکنم که شاگرد ایشان هم بودم. درواقع استادی نبوده که من بدانم میتوانم از او یک کلمه یاد بگیرم و آنجا کُنده نزده باشم، همیشه سعی کردم شاگرد خوبی باشم چون اعتقاد دارم در هر رشتهای شاگرد خوب بودن، یک مرحله و استاد خوب بودن هم یک مرحله است و من همیشه این حرف را زدم که ما باید شاگردان خوبی باشیم. استاد خیلی مهم است ولی عشقورزی شاگرد نسبت به استاد باعث میشود که استاد هم بیشتر توجه کند.
از طرح اساتیدی که نام بردید در آثار خود استفاده میکنید؟
بله از طرحهای مرحوم استاد احمد ارچنگ، مرحوم استاد سید جعفر رشتیان، مرحوم استاد جواد رستم شیرازی، مرحوم استاد رحمتالله شادمان و همینطور از طرحهای استاد مهدی علمداری که خدا حفظشان کند. البته در همه این طرحها، روی رنگآمیزی آنها زیاد کار میکنم و آنها را تغییر میدهم.
از ویژگیهای استاد شادمان بگویید؟
بزرگیِ آقای شادمان این بود که برای استادان کار میکردند، یعنی آن زمان آدمهای بسیار مهم و باشخصیتی در بازار کار قالیبافی بودند مانند مرحوم استاد یدالله خان حقیقی، مرحوم استاد بهرام انتشاری و مرحوم غفاریان، امروز یک نفر با آن استعداد و با آن عشق که این افراد داشتند در کار قالی پیدا نمیشود. ذهن آنها وقاد بود یعنی هنر شایسته را جستجو میکردند و به همین دلیل هم فعالیتهایی که آن زمان در زمینه نقشههای فرش اتفاق افتاد کارهای شایستهای بود، یعنی در زمان مرحوم استاد شادمان بود که قالی هفت شهر عشق بافته شد، درحالیکه بعدازآن بهخصوص بعد از انقلاب چنین اتفاقهایی نیفتاد و بیتوجهیها به قالی بسیار زیاد شد. استاد شادمان خیلی به کار خودشان علاقهمند بودند و از زیر صفر شروع کرده و شاگرد استاد مرحوم صانعی بزرگ بودند که هردو اهل کاشان بودند. حتی به مادر آقای شادمان هم «اوستا کاشی» میگفتند که قالیهای برجسته هنری میبافت. آقای شادمان ازنظر خصلتهای انسانی مرد بزرگی بود یعنی هرکس حتی یکبار با ایشان هم برخورد داشت انسانیت و اخلاق هنری را در او میدید. کمتر کسی بود که ذهنیتی مانند او داشته باشد. بزرگترین استادی بود که حدود ۳۰ و اندی شاگرد شاخص و مبرز تربیت کرد.
اسامی شاگردانشان را در خاطر دارید؟
برادر خودشان به نام مرحوم استاد عباس الوندی، آقای رضا بلونژاد، استاد مؤیدی، آقای بکتاشیان، آقای رومینا، برادران مهرساب و من هم جزو آخرین شاگردان او بودم و ۹ سال خدمتشان بودم، ولی تا آخر عمرشان با ایشان رابطه داشتم و سعی میکردم از عشق و مهربانیهای او کمال استفاده را ببرم و خوشبختانه این موضوع در کارهایم اتفاق افتاد.
قالی هفت شهر عشق چه مضمونی داشت و چه کسانی در طراحی و نقاشی آن نقش داشتند؟
در این قالی که به آستان قدس رضوی اهداشده است هفت شهر مقدس کربلا، نجف، کاظمین و ... بافتهشده است که موضوع و سوژه اصلی آنهم واقعه عصر عاشورا است که بعدها آقای فرشچیان از آن تابلوی مینیاتور را ساختند. این قالی در کارگاه مرحوم «حاج یدالله خان حقیقی» بافته شد. طرح اولیه آن متعلق به استاد «محمود فرشچیان» است و اجرای نقاشی و رنگآمیزی آن را شاگردان استاد «رحمتالله شادمان» و استاد «سید جعفر رشتیان» انجام دادند.
بیشتر بخوانید : قالیشویی مجیدیه
ویژگی سبک شما چیست؟
اگر ازنظر علمی عرض کنم این است که نگاه من به طبیعت نزدیکتر از دیگران است، یعنی همان سبک کلاسیک ایرانی را کار میکنم و یک مقدار از رنگهای سنتی فاصله گرفتم و در مورد رنگهایی که بهخصوص در مکتب اصفهان مرسوم بوده یک مقدار زلالتر کار کردم مثلاً اگر جایی رنگ آبی بوده من آن را پررنگتر کردم. من هیچوقت به رنگ سال معتقد نبودم اما سعی کردم رنگهایی که کار میکنم بهروز باشد و حتی اسمش را اختراع رنگ میگذارم، یعنی چیزهایی که برای سلیقه مصرفکنندهی امروزی قابل پسند فروش و استقبال باشد. اینطور نبوده که بگویم هرچه در گذاشته بوده الآن هم همان باشد،بلکه سعی کردم چیزی به آن گذشتهها اضافه شود.
بهتر است واژه فرش را برای هنرِ شما به کار ببریم یا قالی را؟
من اعتقاد دارم فرش با قالی فرق میکند؛ به موکت و به سنگ هم سنگفرش میگویند ولی قالی مشخصات خودش را دارد و قصهاش فرق دارد.
قالی چه قصهای دارد؟
قصهاش این است که قالیبافی هنر است ولی فرشبافی صنعت است. امروز دستگاههایی ساختهاند که درست مانند بافنده میتواند فرش ببافد که متأسفانه به نام فرش دستباف هم میفروشند، ولی آنچه در دنیا و در موزهها از قالیِ ما میشناسند قالی ایرانی است و آنچه در هنر قالی اتفاق میافتد یعنی هریک گل، هریک برگ، هر نقش و هر رنگ آن معنی دارد، مانند شعر ایرانی، مانند سینمای ایرانی. فرهنگ ایرانی در قالی مطرح است. درحالیکه کسی که فرش را میخرد اولازهمه به کاربرد آن اهمیت میدهد ولی بعضیها برای قالی اصطلاح «داشتی» را به کار میبرند چراکه یک قالیچهی هنری حرف برای گفتن دارد و آن را بهعنوان یک سرمایه میخرند که داشته باشند، ولی در مورد فرش هیچوقت این اتفاق نمیافتد. البته در دنیا، هم به فرش و هم به قالی carpet میگویند ولی به عقیده من یکی از مشخصات قالی این است که یونیک و شناسنامهدار است، معلوم است که از این نقشه چند تا بافتهشده است، آن را به چه نقاطی بردهاند و حتی چه استقبالهایی از آن شده است. دو ماه پیش یک قالی به سازمان ملل هدیه دادیم که همیشه روی دیوار آن سازمان باقی خواهد ماند ولی فرش را روی زمین پهن میکنند. البته قالی خیلی معانی دیگری دارد که برای فرش نمیتوان استفاده کرد. من با اینکه میگویند قالی، هنر صنعت است مخالفم چون یا باید بگوییم هنر و یا صنعت و اگر هنر باشد قالی است و اگر صنعت باشد به آن فرش گفته میشود و البته معتقدم که قالیهای تجاریِ ما هم باید بوی هنر بدهد.
این قالی که اشاره کردید، به کدام بخش سازمان ملل اهدا شد؟
سازمان جهانی مالکیت معنوی که نام اختصاری «WIPO» آن است و زیرمجموعه سازمان ملل در ژنو سوئیس است. این سازمان از ما درخواست کرد که یک قالی با لوگوی آن ببافیم که کل این مجموعه را معنا دهد، یعنی وقتی آن را به دیوار میزنند در این معنی بگنجد. ما این قالی را کار کردیم و روی دیوار این سازمان نصب شد و برای اولین بار بعد از ۶۴ سال در آنجا سرود ملی ایران را نواختند، اما در ایران بهجز دوستانم حتی یک نفر از مسئولان شهری و استانی روی شانهام نزد که بگوید آفرین! درصورتیکه برای این کار پولی از کسی نگرفتم و چهار سال هم برای طراحی و بافت آن وقت گذاشتم. متأسفانه ما مردهپرست هستیم یعنی وقتی یک هنرمند میمیرد بعد از مرگش معرفی میشود و تازه میگوییم او که بود و چه کرد و چه اندیشههایی داشت و چه رسالت هنری از خود به یادگار گذاشت. این بدیِ ما است البته قبلاً اینطور نبود. متأسفانه امروز حتی یک شخصیت شایسته و دلسوز نداریم که در رأس قالی ایران قرارگرفته باشد و بتواند امور آن را مدیریت کند.
این قالی چه رنگ و مفهوم و رنگهایی داشت؟
این قالی بهصورت تابلویی در اندازه یک در یک ونیم متر و دستباف اجراشده است. از قاب حاشیهای در سبک مکتب اصفهان طراحی و رنگآمیزی شده و در مدال و ترنج دایرهوارِ آن آرم و لوگوی سازمان وایپو گنجانیده شده است. اطراف آن را خطوط پنجگانهای بهصورت دایرههای درهم احاطه کرده که به مفهوم پنج قاره جهان تعبیر شده و هرکدام میتواند با مرکز قالی که همانا سازمان وایپو است ارتباط مالکیت معنوی و اسنادی داشته باشد. گفتنی است که در اطراف ترنجِ آن از طرح خورشید گونهای است که به آگاهی بخشی جهانی تعبیر شده است و نیمکره پایینیِ تابلو از سوژههایی از قبیل گل و پرندگانی بهره برده شده است که میتواند در مفاهیم ادبی و هنری جهان اشتراکاتی داشته باشند.
از استاد رستم شیرازی بگویید.
او یکی از شاگردان بزرگ مرحوم استاد عیسی بهادری بودند. ابتکاراتی که مرحوم استاد رستم شیرازی در هنر مینیاتور ایرانی بهخصوص در قلمگیری مینیاتور به کار بردند در صدسال گذشته در ایران وجود نداشت. هنری که ایشان روی تابلوها انجام دادند به تأیید بسیاری از هیئتهای داوران تا زمان صفویه ازنظر قدرت طراحی و قلمگیری بیسابقه و بینظیر بود. اخلاق انسانی استاد رستم شیرازی نیز قابل وصف نیست. او هنرمندی سختگیر و جدی بود و هیچوقت بُخل و تنگنظری در آموزش نداشت.
برای احیای قالی ایرانی به فردی مانند مرحوم استاد بهادری احتیاج داریم یا قضیه زیربناییتر است؟
البته که زیربناییتر است؛ ما امروز کسی مانند مرحوم استاد عیسی بهادری نداریم. او آنقدر شایستگی داشت که در دارالفنون بزرگ شد و شاگرد مرحوم کمالالملک بود و سپس عهدهدار ریاست هنرستان هنرهای زیبای اصفهان شد که بعد هم از آموزشها و روش تدریس استاد بهادری اساتید بزرگی مانند آقایان مرحوم استاد رستم شیرازی، استاد محمود فرشچیان، مرحوم استاد عباسعلی پورصفا، استاد هوشنگ جزی زاده، مرحوم استاد معصوم زاده، استاد مهذب، استاد زرقومیها و بسیاری اساتید دیگر بیرون میآید؛ درواقع منظور من این است که باید به ریشهها پرداخت.
چه نیازهایی را لازمهی امروز قالی ایران میدانید؟
به این پرسش در چند نکته پاسخ میدهم:
اول. امروز در هیچکدام از دانشگاههای ما یک رشته تحصیلی بهعنوان «بازرگانی قالی ایران» وجود ندارد درحالیکه ضروری است، چراکه وقتی قالی تمام میشود علاوه بر پژوهشها و سلیقهیابیها و بازاریابی و بازار سازیهایی که در دنیا انجام میشود باید آدمهای بااستعدادی باشند که درسِ آن رشته را خوانده باشند یعنی رشته تحصیلی آنها بازرگانی قالی ایران باشد. سالهاست که من این حرف را میزنم ولی کسی توجهی نکرده است و متأسفانه گوش شنوایی نداشته و هنوز هم ندارد و به همین دلیل است که مثلاً نمایشگاه برگزار میکنند ولی هیچ نتیجهای ندارد و نمیتواند کارساز و کارآمد باشد و آینده قالی را حمایت کند.
دوم. تعطیلی هنرستانها از علتهای مهم رشد نکردن هنر در ایران بهخصوص در اصفهان بوده است. تا زمانی که هنرستان هنرهای زیبا در این مملکت احیا نشود هنرهای مختلف منسوخشده و به کارهای حاشیهای تبدیل میشود و تولید آثار فرهیخته را نمیبینیم که در آینده از موزههای دنیا سر دربیاورند.
سوم. ما به «نظاممهندسی تولید قالی دستباف» نیاز داریم و این موضوع باید پیشبینی شود، پروپوزال داشته باشد و روی آن گفتگو صورت بگیرد و از خبرگان و کارشناسان و هنرمندان درباره اینکه چه باید کرد تا قالی ایرانی حداقل بهجای اول خود بازگردد نظرخواهی کنند. مگر اینطور نیست که وقتی شما میخواهید یک پاساژ یا یک مجموعه و یا یک ساختمان بسازید آن طرح را به شهرداری میبرید تا مهندسان تأیید کنند؟ قالی هم باید چنین باشد یعنی امروز وقتی ما میخواهیم یک نقشه از یک طرح قالی را ببافیم باید کارشناسی شود که اگر این طرح یا نقش بافته شود موفق خواهد بود یا خیر. نام این فعالیت باید نظاممهندسی تولید قال دستباف باشد، اما متأسفانه کسانی در جایگاه مسئولیتهای مرتبط با قالی قرارگرفتهاند که درکی از قالی ندارند و درواقع آدمها سر جای خودشان نیستند.
چهارم. هیچکدام از سرفصلهای دانشگاههای ما در رشتههای هنری اولویت آموزشی ندارند؛ ضمن اینکه ما برای هیچکدام از انجمنهای هنریِ خود از ادبیات تا رشتههای هنرهای سنتی و صنایعدستی ارزشی قائل نیستیم و به مسائل پیشپاافتاده پرداختهشده و متأسفانه همهچیز به رابطه تبدیلشده است، درحالیکه باید شایستگیها را در نظر گرفت. قرار نیست که من چون در هنر نقاشی قالی کار میکنم رئیس انجمن باشم! یادم است برای این مسئولیت انتخاب شدم اما استعفا دادم چون کار من نیست! من حاضر نیستم قلم خود را بگذارم و بروم، اما حاضرم ذهنیت و اندیشههای خودم را مطرح کنم و بدانم که اجرایی میشود.
پنجم. سیستم قالی ایرانی از پایین به بالا است یعنی از بافنده شروع میشود و تا رنگرز، طراح و نقاش بالا میآید. امروز شما کدام مجمع را سراغ دارید که دستِ یک بافنده مرد یا زن را بلند کرده و بگوید این شخصِ بافنده، قالی را بافته است و او را تشویق کنند و هدیهای به او بدهند تا خواهر و برادر او هم به این هنر وارد شود؟! درحالیکه اگر شما تمام انبارهای کرک و ابریشم را داشته باشید ولی یک بافنده هنرمند و شایسته نداشته باشید تا قالی را ببافد به چه درد میخورد؟!
ششم. چند بار دانشجویان را به گردش علمی بردند؟ من اکثر وقتها که میخواهم کسی را راهنمایی کنم به آنها میگویم که به عالیقاپو و چهلستون بروند؛ عالیقاپو و رنگآمیزیهای موجود در آن یک مکتب و سبک است. یا چند بار دانشجویان و هنرجویان را به کاخ گلستان بردهاند؟ این مسئله به برگزاری گردش علمی از سوی دانشگاهها و با حضور هنرمندان بااستعداد و آگاه نیاز دارد تا نتیجه مطلوب داشته باشد.
هفتم. باید کتابها و مجلههای هنری مختلف جهان در اختیار هنرجویان قرار بگیرد و کتابهای ما نیز در دنیا دیده شود اما نه کتابی وارد میشود و نه کتابهای ما در مجامع دیگر ارائه میشود، درحالیکه در دنیا رسم است که هر کتاب هنری که در هر مجمع علمی چاپ میشود آن مجمع یک جلد کتاب را به مجامع هنری کشورهای دیگری میفرستند که باهم تبادل هنری یا علمی دارند. اما ما چقدر این تبادل را داریم؟! حتی کتاب که اینجا چاپ میکنیم اگر شخص مؤلف به کشور دیگری بفرستد آنجا میماند اما اگر نفرستد خیر. متأسفانه بسیاری از دانشگاههای ما حتی اشتراک مجلههای فرهیخته مثل قالی در انگلیس و گِره در ایتالیا را هم ندارند تا هنرجو مطالعه کند.
هشتم. ما باید «بانک اطلاعات نقشههای قالی دستباف» داشته باشیم، اما چون این بانک را نداریم امروز کشورهایی مانند هند و نپال و افغانستان و پاکستان و ترکیه از نقشههای ما استفاده میکنند و از ایران اسم هم نمیآورند درحالیکه مثلاً نقشه اصفهان ولی بافت چین است.
نهم. از دیگر مشکلات امروز قالی این است که قالی را بهصورت تُن آمار میدهند و میگویند اینقدر تن! حتی نمیگویند متر! درحالیکه امروز قالی بافته میشود که یک متر از آن ۲۰۰ میلیون تومان است و یا یک قالی بافته میشود که هر متر آن ۳ میلیون تومان است، اما این دو را رویهم جمع میکنند و بهصورت کیلویی و تُنی آمار ارائه کرده و میگویند امسال اینقدر کیلو قالی صادر کردیم! برای همین است که ما قبلاً سالیانه ۴۵۰ میلیون دلار فرش صادر میکردیم ولی حالا به زیر ۴۰ میلیون دلار رسیده است!
دهم. باید آدمهای شایستهای بر مسند اداره امور مرتبط با قالی ایرانی قرار بگیرند که کارآمد بوده و دانش کار را داشته باشند یا لااقل مدیریت کار را بدانند و بدانند چهکاری را بکنند و چهکاری را انجام ندهند. جالب این است که اگر هنرمندان را به حال خود بگذارند کارشان را میکنند ولی وقتی آنها دخالت میکنند کار از اساس تغییر میکند و اشتباه انجام میشود، مثل این است که شما به یک کودک معنی لغتی را اشتباه یاد بدهی و معنیِ اشتباه در ذهن او میماند ولی اگر چیزی به او نگویید خودش معنی لغت را جستجو کرده و پیدا میکند. امروز در دنیا یک رنگ آبی کمرنگ و آبی پررنگ برای مصرفکننده مهم است، ولی متأسفانه آنطور که بایدوشاید کاری نشده که ما بتوانیم قالیهای موزهای خود را در دنیا به نمایش بگذاریم و با موزههای دنیا تبادلنظر داشته باشیم. انگلیسیها میگویند مردم ایران کسانی هستند که روی قالی راه میروند و شعر میگویند اما آیا الآن این اتفاق افتاده یا میافتد؟ خیر باعث تأسف است و من هرچه بگویم حرفهای نا شدهای است که به آنها نیاز داریم.
یازدهم. ما دانشجویانمان، رنگرزهایمان، بافندهها و صادرکنندههایمان را تشویق نکردیم، اما کشورهایی مثل ترکیه قبل از اینکه صادرکنندهای قالی خود را صادر کند امتیاز تشویقی به او میدهند و سپس قالی را صادر میکنند. قالی در کشور ما بهاندازه یک زمین فوتبال ارزش ندارد درحالیکه میتواند آبرو و حیثیت ما، معرف هنر و شخصیت ما باشد. ما امروز میتوانیم با هنرمان در دنیا فرهنگسازی کنیم و یکی از بهترین راههای فرهنگسازی، قالی ایرانی است. من امروز باافتخار میگویم یک قالی من در ژنو روی دیوار سازمان ملل است اما چنین مواردی باید دهها و صدها بار اتفاق بیفتد؛ بنابراین تشویق بسیار مهم است همانطور که اگر بهموقع یک کودک را تشویق کنیم برای همیشه در ذهن او یادگار میماند.
از تفاوت بین قالی اصفهان و تبریز بگویید. چرا قالی تبریز بیشتر در دنیا شناختهشده است؟
در ایران دو مکتب قالی به نامهای مکتب هرات و مکتب اصفهان وجود دارد و البته بین آنها مکتب قزوین هم دیده میشود که خیلی پررنگ نیست. اصفهان همیشه روی مکتب خود متعصب بوده و سعی کرده کلاس اصفهانِ خود را حفظ کند، ولی تبریز اینطور نیست و خود را درگیر سلیقههای دنیا و رشد کاذب کرده است. حدود ۱۵ سال قبل با معاون وقت استاندار آذربایجان شرقی گفتگویی داشتم، او میگفت ۱۹ و نیم درصد قالی ایرانی را زنان و مردان تبریز میبافند که کارشان قالیبافی است اما در اصفهان فقط خانمها و آنهم در حاشیه زندگیشان قالی میبافند یعنی بافندههای قالی در اصفهان خیلی محدود هستند و قابلمقایسه با تبریز نیست و متأسفانه در کارشان هم تشویق هم نمیشوند. وسعت بافت در تبریز زیاد است اما به مکتب هرات خیلی مقید نبودهاند و نه راه خود، بلکه راه سلیقهها را رفتند. به هر جای دنیا هم که میروید اکثر افرادی که خریدوفروش فرش را برای تبریزیها انجام میدهند ترک هستند و تعصب ترکی آنها باعث شده که بیشتر قالی تبریز را تشویق کنند و بفروشند. موضوع دیگر داشتن اطلاعات بهروز در زمینه فرش و قالی است و به این موضوع توجهی نمیشود که تولیدکنندگان اصفهانی در اتحادیه یا در دانشگاهها کلاسهایی در این زمینه برگزار کنند و اینکه یک قالی را با چه نقش و رنگ و مرتبط با کدام سلیقه و رنگبندی ببافند را آموزش دهند.
یک کار دیگر هم که تبریزیها انجام دادهاند و صحیح نیست و نمیتوان به آن قالیبافی گفت پرتره بافی و تابلو بافیها بوده است، یعنی کاری را که یک پوستر میتواند انجام دهد آنها روی قالی انجام میدهند! ضمن اینکه کمتر قالی تبریز را میبینید که با ادبیات ایرانی توأم باشد درحالیکه امروز اگر کسی یک قالی ببافد و معنای علمی و معنوی و کیفیت ادبی در آن وجود نداشته نباشد دنیا به آن نگاه نمیکند. متأسفانه رابطه ادبی از قالیِ ما دور شده درصورتیکه یکی از بخشهای قالی ایرانی ادبیاتِ آن است همانطور که یکی از سبکهای قالی ایرانی قالیهای کتیبهدار، قالیهای سجادهای یا محرابی بوده است و امروز از آنها فاصله گرفتیم چون ما بانک اطلاعات قالی ایرانی نداشتیم و امروز حتی استادان این رشته هم نمیدانند که مثلاً ما چند نوع بته یا چند نوع لچک ترنج داریم؟! یا حد رنگ چقدر است؟ متأسفانه معنی رنگ به تولیدکننده منتقل نشده و فقط از سلیقهیابی حرف میزنند درحالیکه حتی دو خواهر برای خریدن دو روسری در یک مغازه، سلیقههای متفاوتی دارند! ما باید از تمام پتانسیل نقشههای هنر قالیبافی خود استفاده کنیم تا در دنیا جایگاهی پیدا کنیم و بتوانیم سلیقههای همه مردم دنیا را اشباع کنیم، اما فعلاً این اتفاق نیفتاده است و به عقیده من یا دیر شده یا دارد دیر میشود. استادانِ ما یکی بعد از دیگری میمیرند و نظیری هم نداشتهاند که بهجای آنها بنشیند و ما فقط حسرت میخوریم و برایشان تاج گل میفرستیم! درحالیکه تاج گل آن است که مکتب این هنرمند را استفاده کنیم و از کارهای او حرف بزنیم. ما باید دنیایی که در هنر تعریف میکنیم را بهتر به آینده تحویل دهیم. اما امروز بسیاری از هنرمندانِ ما در حاشیه زندگی خود شغل دیگری دارند درصورتیکه نباید اینطور باشد و کاملاً در خدمت هنر باشند، اما متأسفانه این اتفاق نیفتاده است و همین مسئله هنرمند را از رسالت هنریش دور میکند.
رشته شما را باید نقاشی قالی بخوانیم؟
بله نقاشی قالی زبان خود را دارد و یک نقاش قالی باید مینیاتور بداند، طراحی و رنگآمیزی قالی را بداند، آبستره، رنگ و روغن و آبرنگ بداند تا در کار خودش موفق باشد. من در تمام این ۶۰ سال که کار میکنم نقاشی فرش انجام دادم، هیچ کاری بهغیراز نقاشی فرش انجام ندادم و همهاش قلم و رنگ بوده و استعدادم بیشتر در رنگ شکوفا شده است، اگرچه طراحی هم میدانم ولی طراحیِ من نسبت به استادان بزرگی که بودند و هستند خیلی والا نیست. در رنگ هم ادعایی ندارم ولی بنا به نظر کسانی که شایستگی دارند و میتوانند قضاوت کنند در رنگ حرفهای تازهای برای گفتن دارم و همیشه سعی میکنم در رنگ اتفاقهای خوبی بیفتد. هر رنگی که در بازار وجود دارد رنگ فرش نیست ولی قالی ایرانی آنقدر تنوع رنگ دارد که ما میتوانیم از آن رنگها هم استفاده کنیم، اما نمیخواهیم خودمان را هم دربست در خدمت سلیقههای مصرفکننده قرار دهیم و از همه پتانسیلهای رنگبندی ایرانی هم استفاده میکنیم تا بتوانیم در بازرگانی قالی حرف اول را بزنیم و حتی قالیهای تجاریهای ما هم بوی هنر بدهد؛ البته متأسفانه تاکنون این اتفاق نیفتاده است و یکی از علتهایی که ما از سلیقههای دنیا عقب ماندیم این است که یک خط دور خودمان کشیدهایم و گفتیم همین است که هست، درصورتیکه باید سلیقههای مردم دنیا را نیز در نظر بگیریم.
در آموزش بخل ندارید؟
من ادعایی ندارم اما کسی نبوده که سؤالی از من بپرسد و من در حدی که میدانستم به او جواب ندهم، ولی بچههای خودم به دلیل آموزش سینهبهسینهای که وجود داشت دقیقهبهدقیقه دیدهاند که من چهکار میکنم بنابراین کارهایی میدانند که امیدوارم بعد از خودم بتوانند و البته شایستگی هم دارند که نام نیکویی از خودشان بهجا بگذارند.
چند فرزند دارید؟
سه پسر و یک دختر دارم؛ «مسعود» پسر بزرگم در رشته قالی در دانشگاه هنر تدریس میکند و امروز در نظارت فنی کارگاه خودمان فعالیت دارد، دخترم «مینا» لیسانس حقوق است و در کارگاهمان فعالیت دارد و پسر دیگرم «احسان» از دانشگاه هنر نجفآباد فارغالتحصیل شده و در کارگاه خودمان به نقشههای بافندگان نظارت دارد و پسر کوچکم «امیر» دکترای باستانشناسی است و در بیزینس و فروش دستبافتهها فعالیت میکند هیچکدام در کار بقیه دخالت نمیکنیم.
از نقش و تأثیرگذاری همسرتان بگویید.
شادمانه همسرم خانم «مریم هاشمیان» از همه بیشتر در زندگی ما نقش داشته است و توانسته همه ما را تحمل و تشویق کند چون همه کار و زندگی ما هنر است و عاشقانه و مهربانانه باهم زندگی و کار میکنیم. همسرم بافنده قالی است و سالها قبل بهعنوان بافنده سال انتخاب شد. او از کودکی کار قالیبافی را انجام میداد ولی من تا بعد از ازدواج نمیدانستم. ما سال ۵۸ ازدواج کردیم و حتی بافتههای او را هم فروختیم و سرمایهای برای ادامه زندگی هنری ما بود.
درنهایت اینکه چه تعریفی از هنرمند دارید؟
هنرمند کسی است که نگاه او به اطرافش آگاهانهتر از دیگران است، برای همه صفتهای آدمها ارزش قائل است و فکر نمیکند که فقط او به دلیل هنرش از سایرین برتر است و بهتر از او نمیتواند باشد؛ البته من حرفه خودم را در سه بخش تمرین، تقلید و ابداع تقسیم میکنم. ضمن اینکه هنرمند باید صفات نیکو هم داشته باشد بهخصوص اینکه یک هنرمند باید از بدخلقی دوری کند و تنگنظر نباشد، همانطور که فردوسی فرموده است «همی نیکویی مانَد و مردمی، جوانمردی و خوبی و خرمی». آدمی که راست میگوید باید بداند که اول به خودش راست گفته و بعد به دیگران و کسی که دروغ میگوید اول به خود و بعد به دیگران دروغ گفته است؛ همچنین باید این نکته توجه داشت که «در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی». خودمان را ارزان نفروشیم و بدانیم که حتماً بهتر از ما هستند و خواهند بود و دنیا رو به پیشرفت است و دنیایی که ما تحویل میگیریم را باید بهتر تحویل دهیم یعنی حتی فرزندان ما باید از ما بهتر باشند؛ ضمن اینکه هنرمند باید بهخوبی از فرصتهای خود استفاده کند تا بتواند تأثیرات هنری خود را در رسالت هنرمندانه به خود و جامعه، به یادگار بگذارد.
هوشیار مدیرکل بهزیستی فارس , در معیت امام جمعه معزز سرچهان از کارگاه رنگرزی الیاف پارچه ای و الیاف پشمی ویژه قالی بافی در شهرستان سرچهان دیدن کرد.
به گزارش روابط عمومی اداره بهزیستی سرچهان:
در این بازدید, کار آفرین نمونه به توضیحاتی در زمینه نحوه تولید ،فرآوری الیاف، مواد مصرفی وغیره اشاره نمود. سپس در ادامه بیان کرد برای هریک از مراحل فرآوری تولید تامصرف ظرفیتها وقابلیتهای بسیاری وجود دارد که از نیروی کار جامعه هدف بهزیستی جهت ایجاد اشتغال و توانمند سازی هرچه بیشتر مدد جویان بهره برده شود و امکان کسب درآمد این گروه میسر گردد که این امر در بستر همکاری دوجانبه میسر خواهد بود.
منبع : روابط عمومی سازمان بهزیستی